به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از مجله تصویری تأنیث؛ قبولِ اینکه ما با مسئلهای به نام «مسئلۀ زن» مواجهیم، یک ضرورت نخستین برای اندیشیدن و عملکردن سیاسی است! اما «مسئلۀ زن» با مفهوم «مسائل زنان» آنگونه که امروز بهعنوان یک رویکردْ رایج است، بسیار تفاوت دارد. درحالیکه «مسئلۀ زن» خبر از نوعی اختلال در بنیادهای اصلی انسانیت و حرکت تاریخی انسان میدهد، «مسائل زنان» آنگونه که در ذهنها نقش بسته، در معرض تقلیلگرایی در بهترین حالت و در معرض سیاستزدگی در بدترین حالت است؛ تعامل با «مسائل زنان» معمولاً از این دو رویکرد خارج نبوده است. یک بار «مسائل زنان» عنوانی شده برای چالشهایی که به زنان بهعنوان یکی از اقشار جامعه مربوط است و یک بار «مسائل زنان» توضیحی برای چالشها و دردسرهایی واقع شده که به بهانۀ زنان ایجاد شده است. در خطای اول، زنان یکی از اقلیتهای محروم هستند که از حقوق اولیه و شهروندی خود بازماندهاند و لازم است در کنار تمام مسائل و چالشها و در کنار تمام اقشار به زنان و مسائلشان هم رسیدگی شود! در انحراف دوم، مسائلی که بهواسطۀ زنان برای جامعه ایجاد میشود، منشأ تحمیلی یا وهمی دارد و در نتیجه غیرواقعی و «نامسئله» تلقی میگردد. این هر دو، بهنحوی ما را از فهم «مسئلۀ زن» و پیوند آن با علوم انسانی، حکمت عملی و حکمرانی دورتر میکنند و در نتیجه حتی امکان تدوین یک نظام مسائل صحیح و واقعی از چالشهای زنان را هم به تعویق میاندازند.
«مسئلۀ زن» در حقیقت فراخوانی زوجیت مغفول در نظام حرکت انسان است و اشاره به این دارد که حرکت تاریخی انسان که بناست با دو نیروی زنانه و مردانه آنهم بهشکلی متعادل و متکامل پیش برود، در یکی از نیروها دچار خدشه اساسی شده است. مسئلۀ زن حکایت از ناشکوفایی، فروبستگی و سرخوردگی یکی از دو نیماستعداد انسانی دارد و از آنجا که حرکت تاریخی انسان و شکوفایی کلی انسان در گرو تحقق این زوجیتمندی بهشکلی متعادل است، نیروی دیگر نیز از محل این خدشه دچار اختلال شده است. بهعبارت دیگر، مسئلۀ زن ما را دعوت میکند قبل از هر مسئلۀ اجتماعی و تاریخی دیگری، در بنیادهای اساسی، مبنایی و عمیق مفهوم انسانیت فکر کنیم و اینک آن موضوعی که باید جلوی چشم ما نقش بنماید، «نظم جنسیتی» یا «هندسه رابطۀ بین دو جنس» است. ریشه تمام مسائل اینجاست!
«مسئلۀ زن»، مسئلۀ زنان و تنها مربوط به آنها نیست. این دو نیرو که بناست در نسبت خاصی جامعه و تاریخ را بسازند و سعادت بشر را رقم بزنند، وضعیتی کاملاً وابسته به یکدیگر دارند. پس نهتنها مسئلۀ زن نوعی مسئله صنفی و قشری نیست، بلکه بهواسطه اهمیتی که زنبودن و مردبودن در نظام زوجیت دارد، مسئلۀ زن در حقیقت و بیش از هر چیزی مربوط به چالش «انسانیت» است. مردانگی مرد هم وابسته به قرارگیری امر زنانه در جایگاه طبیعی خود است. لذا هر کس به هر معنایی به انسانیت دلمشغول است، نمیتواند و اجازه ندارد کانون خدشۀ انسانیت را که به لحاظ تاریخی در «مسئلۀ زن» تجمیع شده است، اندکی نادیده بگیرد.
https://ihkn.ir/?p=39330
نظرات