به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، دکتر مجتبی پناهی، پژوهشگر اقتصاد اسلامی، در یادداشتی اختصاصی برای پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح مطرح کرد؛
در روزگار ما، اقتصاد به یکی از تعیینکنندهترین عرصههای زندگی فردی و اجتماعی بدل شده است. از یک سو، پیشرفتهای علمی و فناوری، اقتصاد را به ابزاری پیچیده برای تولید ثروت و رفاه تبدیل کردهاند؛ و از سوی دیگر، بحرانهای عمیق ناشی از همین اقتصاد ( از نابرابریهای فزاینده گرفته تا بحرانهای زیستمحیطی و فروپاشی سرمایه اجتماعی ) نشان دادهاند که مدلهای رایج اقتصادی در غرب، بهویژه اقتصاد نئوکلاسیک، از پاسخ به نیازهای واقعی بشر ناتوان ماندهاند. این ناکارآمدی، ضرورت بازاندیشی در بنیانهای نظری اقتصاد و یافتن الگوهای بدیل را بیش از هر زمان دیگر برجسته کرده است. یکی از این الگوها که میتواند راهی تازه بگشاید، «اقتصاد اخوتمحور» است؛ الگویی که بر اساس اندیشههای عمیق عرفانی و اجتماعی آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی (استاد عرفان امام خمینی) قابل تبیین است و ظرفیت آن را دارد که بهعنوان رقیبی جدی در برابر اقتصاد فردگرای غربی مطرح شود.
اقتصاد متعارف و نئوکلاسیک، بر مبنای انسانشناسی خاصی شکل گرفته است. در این مدل، انسان موجودی صرفاً عقلانی، خودخواه و منفعتجو (Homo Economicus) در نظر گرفته میشود. فرض بر این است که اگر هر فرد صرفاً به دنبال حداکثر کردن منفعت شخصی خود باشد، در نهایت دست نامرئی بازار، کل جامعه را به سمت رفاه و کارایی سوق خواهد داد. این دیدگاه، ارزشها و فضیلتهای اخلاقی را از اقتصاد کنار میگذارد و آن را به حوزهای صرفاً فنی و محاسباتی تقلیل میدهد. اما تجربه بیش از یک قرن سلطه این رویکرد نشان داده است که نه تنها رفاه و عدالت برای همه حاصل نشده، بلکه شکاف طبقاتی عمیقتر، انباشت ثروت در دستان اقلیت، بحرانهای ادواری مالی و حتی بحرانهای زیستمحیطی ناشی از مصرفگرایی بیحدوحصر بهعنوان پیامدهای اجتنابناپذیر این مدل ظاهر شدهاند.
اقتصاد نئوکلاسیک در سه عرصه به بنبست رسیده است: نخست در عرصه عدالت، که نتوانسته است نابرابریهای فزاینده را مهار کند؛ دوم در عرصه معنا، که شأن انسانی و اخلاقی تصمیمات اقتصادی را به حاشیه رانده و انسان را به موجودی بیریشه فروکاسته است؛ و سوم در عرصه کارکرد، که در برابر بحرانهای ساختاری مانند تغییرات اقلیمی و فروپاشی سرمایه اجتماعی ناتوان نشان داده است. در چنین وضعیتی، بازگشت به اندیشههایی که اقتصاد را نه بر محور منفعت فردی، بلکه بر مدار عدالت، تعاون و معنویت سامان میدهند، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
از نگاه آیتالله شاهآبادی، جامعه اسلامی بر اصل «اخوت» بنا شده است. اخوت تنها یک توصیه اخلاقی فردی نیست، بلکه بنیانی برای بازسازی ساختار اجتماعی و اقتصادی است. همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، برادری مؤمنان یک حقیقت اجتماعی است که باید در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تحقق یابد. شاهآبادی این اصل را بهمثابه زیربنای حکمرانی اقتصادی اسلامی میدید و بر اساس آن، الگویی از اقتصاد ارائه میکرد که در آن رقابت افسارگسیخته جای خود را به تعاون و همیاری میدهد، مالکیت همراه با مسئولیت اجتماعی تعریف میشود و عدالت نه یک متغیر جانبی، بلکه اساس سازوکار اقتصادی است.
یکی از نکات کلیدی در اندیشه آیت الله شاهآبادی، توجه ایشان به حکمرانی اقتصادی و نهادسازی است. ایشان بر این باور بود که تحقق اصول اسلامی در اقتصاد، تنها با توصیههای اخلاقی یا اصلاحات جزئی ممکن نیست، بلکه نیازمند ساختارها و نهادهایی است که واسطه میان نظر و عمل باشند. ساختارسازی و نهادسازی متناسب با ارزشها و اقتضائات جامعه، گامی اساسی در عینیسازی عدالت و اخوت است. به همین دلیل، او بر نقش حیاتی نظامهای مالی و پولی تأکید داشت. با وجود تلاشهای فراوان اقتصاددانان مسلمان در نیم قرن اخیر برای اسلامیسازی بانکها و بازار سرمایه، اغلب فعالیتها در حد تطبیق فقهی باقی مانده و کمتر به ابعاد تمدنی و کلان حکمرانی توجه شده است. نتیجه آن است که مسائلی چون ربوی بودن نظام بانکی، مشروعیت ابزارهای مالی جدید، شکنندگی ساختاری نظام مالی و ناسازگاری آن با عدالت اجتماعی همچنان به صورت چالشهای حلنشده باقی ماندهاند.
آیت الله شاهآبادی در این زمینه طرحی جامعتر داشتند. ایشان اقتصاد را نه در نسبت با نظامهای غربی، بلکه در پیوند با تمدن اسلامی میدیدند. به نظر ایشان ، انحطاط اقتصادی و اجتماعی مسلمانان ناشی از تقلید کورکورانه از غرب بود و تنها راه نجات، بازگشت به مرام اسلام و طراحی الگوهای اقتصادی بر اساس اخوت و عدالت است. در تقریرات ایشان دو سیاست محوری در حکمرانی اقتصادی مطرح شده است: سیاست عِدّه، یعنی توجه به نهادها، ابزارها و لوازم اقتصادی؛ و سیاست عُدّه، یعنی پرورش نیروی انسانی متعهد، ماهر و مؤمن. غفلت از هر یک از این دو، به شکست پروژه اقتصاد اسلامی میانجامد.
ویژگیهای اقتصاد اخوتمحور را میتوان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. نخست، انسانشناسی آن با اقتصاد متعارف متفاوت است: انسان نه صرفاً موجودی منفعتجو، بلکه دارای ابعاد اخلاقی، اجتماعی و معنوی است. دوم، اخلاق و معنویت نه بهعنوان قید بیرونی، بلکه بهعنوان متغیر اصلی در تصمیمگیریهای اقتصادی حضور دارند. سوم، نهادهای همیارانه مانند وقف، زکات، قرضالحسنه و تعاون بهعنوان زیربناهای نهادی اقتصاد نقشآفرین هستند. و چهارم، شاخص اصلی سنجش کارآمدی اقتصاد، میزان تحقق عدالت و اخوت اجتماعی است، نه صرفاً رشد تولید یا کارایی بازاری.
این الگو در مقایسه با اقتصاد نئوکلاسیک تفاوتهای بنیادین دارد. در اقتصاد نئوکلاسیک، بازار مرجع نهایی تصمیمگیری است، اما در اقتصاد اخوتمحور، عدالت و اخلاق معیار نهاییاند. در مدل غربی، فرد اصالت دارد، در حالیکه در مدل اسلامی، جامعه و برادری اصالت دارند. در نئوکلاسیک، دولت صرفاً نقش تنظیمکننده بازار را ایفا میکند، اما در اقتصاد اخوتمحور، دولت و جامعه مدنی هر دو ضامن عدالت اجتماعی و حمایت از محروماناند.
کاربست این الگو در سطوح مختلف قابل مشاهده است. در سطح خانواده، روابط اقتصادی بر اساس تعاون و گذشت بازتعریف میشوند و نهادهایی چون مهریه، ارث و نفقه کارکردی معنوی و اجتماعی مییابند. در سطح جامعه، صندوقهای قرضالحسنه، تعاونیهای مردمی و شبکههای همیاری جایگزین بانکداری ربوی و سرمایهداری سودمحور میشوند. در سطح دولت، سیاستهای مالی و پولی با اولویت عدالت و بازتوزیع عادلانه منابع طراحی میشوند. و در سطح جهانی، اقتصاد اخوتمحور میتواند الگویی اخلاقی و انسانی در برابر سرمایهداری افسارگسیخته ارائه دهد و به پایهای برای تمدن اسلامی نوین تبدیل شود.
نکته دیگر در اندیشه شاهآبادی، پیوند اقتصاد با تمدن اسلامی است. ایشان اقتصاد را صرفاً یک حوزه فنی نمیدیدند، بلکه بخشی از منظومه تمدنی میدانستند که باید در خدمت اهداف بزرگتری چون عدالت، معنویت و پیشرفت جمعی باشد. از نگاه ایشان ، تمدن اسلامی بدون اقتصاد عادلانه و اخوتمحور ممکن نیست. به همین دلیل، ایشان هشدار میداد که تقلید از الگوهای غربی و غفلت از مبانی اسلامی، نهتنها به عدالت منجر نمیشود، بلکه موجب انحطاط و وابستگی بیشتر خواهد شد.
امروز بازخوانی اندیشههای ایشان بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد. ما در شرایطی به سر میبریم که علوم انسانی، بهویژه اقتصاد، نیازمند بازسازی بر مبنای ارزشهای بومی و دینی است. تجربه دههها تلاش برای اسلامیسازی بانکها و بورسها نشان داد که صرفاً با تغییرات صوری نمیتوان به عدالت رسید. آنچه نیاز داریم، تحولی بنیادین در منطق و مبانی است؛ تحولی که آیت الله شاهآبادی با طرح اقتصاد اخوتمحور نوید آن را دادند.
اقتصاد اخوتمحور یک شعار نیست، بلکه میتواند نقشه راهی برای سیاستگذاری اقتصادی باشد. بهعنوان مثال، در نظام مالیاتی، این الگو اقتضا میکند که بار مالیات بر دوش ثروتمندان و صاحبان سرمایههای بزرگ باشد تا امکان بازتوزیع عادلانه فراهم شود. در حوزه بانکی، به جای وامهای ربوی و سودمحور، باید ابزارهای تأمین مالی همیارانه و مشارکتی تقویت شوند. در عرصه تجارت، انحصار و احتکار جایی ندارد و شفافیت و انصاف اصل اساسی خواهد بود. و در سیاستهای رفاهی، دولت وظیفه دارد همچون برادری مهربان از اقشار ضعیف حمایت کند و آنان را در مسیر رشد توانمند سازد.
جمعبندی آنکه، اقتصاد متعارف و نئوکلاسیک در بنبست قرار گرفتهاند و راهی جز بازاندیشی در مبانی نداریم. آیتالله شاهآبادی با اندیشههای عمیق خود، به ما یادآور شدند که اقتصاد بدون اخوت و عدالت، محکوم به شکست است. بازخوانی و عملیسازی اندیشه ایشان میتواند گامی اساسی در بازسازی علوم انسانی و ارائه الگویی بومی و کارآمد برای حکمرانی اقتصادی باشد. این الگو، نهتنها پاسخگوی نیازهای امروز جوامع اسلامی است، بلکه میتواند بهعنوان بدیلی در سطح جهانی مطرح شود؛ بدیلی که اقتصاد را از چنگال فردگرایی و حرص بیپایان سرمایهداری رها کرده و به ساحل آرامش، عدالت و برادری رهنمون سازد.
https://ihkn.ir/?p=43185
نظرات