به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، به نقل از مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه؛ دکتر حمیدرضا عرفانی فر، پژوهشگر فلسفه غرب معاصر، در یادداشتی مطرح کرد؛
هر گونه انتقادی که متوجه اندیشه رایج در غرب میشود، لزوماً به معنای عدم ابتلا به همان نقد در حوزه اندیشه بومی یا اسلامی نیست. به عبارت دیگر، وجود کاستیها در سنت فکری غربی به خودی خود دلالت بر برائت اندیشه ما از آن کاستیها ندارد و همچنین اثبات نمیکند که نقطهی مقابل آن، یعنی جنبههای مثبت، به نحو ضروری در دستگاه فکری ما تحقق یافته باشد. این مدعا را میتوان از چند جهت تبیین کرد:
نخست آنکه ما نیز در شرایط تاریخی و فرهنگیای به سر میبریم که به نحو گستردهای تحت سیطره اندیشه غربی است. به همین دلیل، حتی در نقد غرب، ما بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از مفاهیم و چهارچوبهای غربی متأثر هستیم و به نوعی غربزدگی گرفتار هستیم.
دوم آنکه اعتبار هر نظام فکری نیازمند بررسی مستقل و درونی است. نقد سنت غربی نمیتواند بهطور منطقی دلیلی بر صحت و اعتبار دستگاه فکری ما به شمار آید. برای اثبات حقانیت اندیشه بومی، باید استدلالها و شواهد مستقلی اقامه شود.
سوم آنکه یک تمایز جدی میان «شعار» و «عمل» وجود دارد. صرف ارائه تصویری زیبا و اتوپیایی از جامعه یا معرفت، جایگزین تحقق عینی آن نیست. همانطور که در تجربه غربی، بسیاری از آرمانهای صحیح در مقام عمل با ناکامی مواجه شدهاند، در سنت ما نیز چنین شکافی وجود دارد.
چهارم آنکه بسیاری از معضلات نظری و معرفتی ریشه در ذات مشترک انسانی دارند. از اینرو، اگر غرب در مقطعی از تاریخ گرفتار خطایی معرفتی یا اخلاقی شود، امکان ابتلای ما به همان خطا نیز وجود دارد، هرچند در صورتبندی و زبانی متفاوت.
پنجم آنکه حتی در مواردی که ما بر سنت خویش تکیه میکنیم، باید توجه داشت که زبان، مفاهیم و حتی مسائل ما به نحو ناخودآگاه از دستگاه فکری غربی تأثیر پذیرفتهاند. بنابراین نقد غرب به تنهایی ضامن مصونیت ما از همان لغزشها نخواهد بود.
ششم آنکه هر دستگاه فکری برای حفظ پویایی و بالندگی، ناگزیر از خودانتقادی مستمر است. نقد دیگری بهجای نقد خویش، بیش از آنکه موجب اصلاح شود، سبب نوعی رضایت و غرور کاذب خواهد شد.
هفتم آنکه خطری جدی در این سطح وجود دارد و آن «جایگزینسازی توهمی» است؛ یعنی اینکه صرفاً به دلیل رد یک اندیشه در غرب، همان موضع را بهگونهای غیرانتقادی، در اندیشه خود صحیح و درست بدانیم. چنین رویکردی مانع از تشخیص پیچیدگیهای واقعی اندیشه میشود.
هشتم آنکه تجربه تاریخی نشان داده است جوامعی که هویت فکری خود را صرفاً بر اساس نفی دیگری تعریف کردهاند، در نهایت همان مشکلاتی را بازتولید کردهاند که در آغاز قصد گریز از آنها را داشتهاند.
https://ihkn.ir/?p=43303
هر گونه انتقادی که متوجه اندیشه رایج در غرب میشود، لزوماً به معنای عدم ابتلا به همان نقد در حوزه اندیشه بومی یا اسلامی نیست. به عبارت دیگر، وجود کاستیها در سنت فکری غربی به خودی خود دلالت بر برائت اندیشه ما از آن کاستیها ندارد و همچنین اثبات نمیکند که نقطهی مقابل آن، یعنی جنبههای مثبت، به نحو ضروری در دستگاه فکری ما تحقق یافته باشد. این مدعا را میتوان از چند جهت تبیین کرد:






















نظرات