به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، اولین نشست از سلسله نشستهای مرحلۀ دوم «نهاد علم و ایران امروز» با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر سعید مهدوی کنی، ریاست سابق دانشگاه امام صادق (ع) و دکتر عطاء الله بیگدلی به عنوان دبیر جلسه در تاریخ ۲۸ام آذر ماه ۱۴۰۳ برگزار شد. این نشست که با همکاری باشگاه آزاداندیشی دانشجویی برگزار شد، با محوریت «تجربهنگاری یک نهاد علم ترکیبی در ایران»، اندیشههای بنیادین پیرامون الگوی تلفیقی حوزه و دانشگاه و خاستگاههای تاریخی این مدل علمی را مورد واکاوی قرار داد. این نشست با تبیین پیشینههای فکری، اجتماعی و تمدنی پیدایش نهادهای میانرشتهای اسلامی آغاز شد و با بررسی سیر ۴۰ ساله تجربه ایران در ترکیب علوم انسانی مدرن و معارف اسلامی ادامه یافت. در این گفتوگو، حجتالاسلام دکتر سعید مهدوی کنی بهجای پرداختن به مباحث نظری محض، تلاش کرد بر اساس پرسشهای طرحشده، روند تاریخی، تجربههای میدانی و الزامات استمرار این الگوی علمی را تحلیل کند. در این چارچوب، نقطه تمرکز بحث بر «پشتوانههای سهگانه شکلگیری نهاد علم ترکیبی»، «چرایی استمرار وضعیت میانرشتهای»، و «چگونگی فاصله گرفتن تدریجی از ایده اولیه» قرار گرفت.
۱. مبانی روشی و معرفتی الگوی علم ترکیبی
دکتر سعید مهدوی کنی در آغاز به ضرورت تمایز سه دسته معرفت پرداخت: علوم اسلامی، علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی. بر اساس نظریه برخی بنیانگذاران این جریان، علوم انسانی اسلامی نه جایگزین علوم انسانی است و نه امتداد مستقیم علوم اسلامی؛ بلکه هویتی مستقل دارد که بر مبنای دو دسته گزاره دینی ــ گزارههای توصیفی (حقیقی) و گزارههای تجویزی (تشریعی) ــ شکل میگیرد.
وی با اشاره به اینکه بخش مهمی از میراث دینی مشتمل بر گزارههای تجویزی است، تأکید کرد که این گزارهها قدرت تولید دانش اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند؛ اما تحقق این ظرفیت تنها زمانی ممکن است که علوم انسانی و علوم اسلامی در موقعیت گفتوگوی معرفتی قرار گیرند. بهبیان وی، الگوی علم ترکیبی مبتنی بر نوعی «میانرشتهگرایی موازی» است؛ یعنی آموزش همزمان زبانهای علمی، معارف اسلامی و دانش تخصصی، با هدف ایجاد توان امتزاج و تفسیر دو جهان معرفتی متفاوت.
۲. خاستگاههای تاریخی و تمدنی شکلگیری نهاد علم تلفیقی
۲ـ۱. سنت هزارساله تبلیغ و مواجهه با جهان اسلام و غرب
نخستین ریشه این جریان در نقطهای تاریخی قرار میگیرد که الگوی تبلیغ سنتی حوزه وارد مرحله جدیدی شد. سخنران با اشاره به نقش کلیدی یکی از مراجع بزرگ قرن چهاردهم هجری در بسط روابط علمی بینالمللی، توضیح داد که این جریان موجب شد طلاب برای نخستینبار بهصورت سازمانیافته به فراگیری زبانهای خارجی و علوم جدید تشویق شوند.
این رویکرد، بستر زایش نخستین نسل روحانیونی را فراهم کرد که توانایی گفتوگو با نهادهای علمی غرب و جهان اسلام را بهطور رسمی داشتند؛ امری که بعدها در رویکرد میانرشتهای دانشگاههای اسلامی نقش اساسی ایفا کرد.
۲ـ۲. نهضت فکری و سیاسی منتهی به انقلاب اسلامی
پایه دوم این الگو با شکلگیری نهضت فکری انقلاب اسلامی پیوند میخورد. در دهههای منتهی به انقلاب، اندیشهای پدید آمد که بر ضرورت پاسخگویی علمی اسلام به نیازهای اداره جامعه مدرن تأکید داشت. حلقههای علمی، نقد مکاتب مادی، بازخوانی میراث روایی در حوزه اجتماع و سیاست و تلاش برای ایجاد نظریههای اسلامیِ بدیل در اقتصاد، سیاست و جامعهشناسی نمونههایی از این جریان است. از دل این حرکت، ایدهای متولد شد که میگفت: «بهترین تبلیغ، اثبات کارآمدی نظام معرفتی اسلام در اداره جامعه است.»
۲ـ۳. تلاش برای پر کردن شکاف تاریخی میان حوزه و دانشگاه
سومین خاستگاه، دغدغه پر کردن شکاف تاریخی میان نهادهای سنتی علم (حوزه) و نظام دانشگاهی مدرن است. این شکاف که ریشه در تحولات یکصد سال اخیر داشت، موجب شد زبان علمی دو نهاد بهتدریج نامتجانس شود. سخنران تأکید کرد که برخی بنیانگذاران الگوی علم ترکیبی، هدف خود را ایجاد نوعی «پل دوزبانه» میدانستند؛ مسیری که دانشجو بتواند از آغاز تحصیل، هم زبان دین و هم زبان علم مدرن را بیاموزد و در حدّ توان این دو جهان را در موقعیت گفتوگو قرار دهد.
۳. سازمان آموزشی برآمده از این ایده: مدل میانرشتهای موازی
بر اساس شرح دکتر سعید مهدوی کنی، نظام آموزشی این الگو بر چهار ستون اصلی بنا شد:
۱. آموزش عمیق زبان عربی برای اتصال مستقیم به میراث اسلامی
۲. آموزش یک زبان خارجی برای ورود به ادبیات علمی جهانی
۳. آموزش معارف اسلامی بهصورت روشمند
۴. تحصیل رشته تخصصی علوم انسانی
این مدل برخلاف شیوههای متداول میانرشتهای که پس از کارشناسی یا کارشناسیارشد صورت میگیرد، از نقطه ورود دانشجو آغاز میشد و نوعی همزمانی و امتزاج تدریجی را دنبال میکرد. بهگفته سخنران، این روش در دهههای نخست تجربهای کمنظیر و حتی نسبتاً پیشرو در جهان اسلام بود و بسیاری از دانشجویان توانستند با اتکا به این مدل، در دانشگاههای معتبر جهان ادامه تحصیل دهند.
۴. نسبت الگوی علم ترکیبی با تحولات اجتماعی و اداری کشور
یکی از محورهای مهم نشست، بررسی این پرسش بود که چرا برداشت عمومی جامعه از این نهاد علمی بیشتر «تربیت مدیر» است تا «پرورش نظریهپرداز»؟ دکتر سعید مهدوی کنی در پاسخ به این تصور، چند نکته را تبیین کرد:
۴ـ۱. ماهیت دانشگاه در تولید کارگزار
وی تأکید کرد که تولید کارگزار و مدیر، یک خروجی طبیعی تمام دانشگاههاست؛ زیرا هرم آموزش عالی در همه کشورها دارای قاعدهای گسترده (کارگزاران) و رأس محدود (نظریهپردازان) است. در این چارچوب، اگر بخش قابلتوجهی از فارغالتحصیلان در مدیریت اجرایی قرار میگیرند، لزوماً به معنای تغییر رسالت نهادی نیست، بلکه ناشی از واقعیتهای ساختار اجتماعی کشور است.
۴ـ۲. غیبت چهرههای علمی در تصویر رسانهای
بهگفته وی، بخشی از تصویر عمومی جامعه نسبت به این نهاد، محصول «ساخت ویترینی» رسانهای است؛ یعنی بهجای معرفی پژوهشگران، زباندانان و اعضای هیئت علمی، بیشتر چهرههای مدیریتی دیده شدهاند. این در حالی است که حجم قابلتوجهی از فارغالتحصیلان این جریان در دهههای اخیر عضو هیئت علمی دانشگاههای برتر شدهاند و آثار علمی متعددی تولید کردهاند.
۵. چالشهای نظری و ساختاری تجربه علم ترکیبی
در ادامه نشست، برخی پرسشها درباره چرایی ضعف نظریهپردازی در ایران و محدودیتهای الگوی علم ترکیبی مطرح شد. حجت الاسلام مهدوی کنی در پاسخ، چالشهای کلان علوم انسانی ایران را یادآور شد:
۵ـ۱. ضعف عمومی علوم انسانی در ایران، نه ضعف یک نهاد خاص
وی تصریح کرد که بحران نظریهپردازی یک مسأله عمومی در کل نظام علوم انسانی ایران است؛ چراکه سابقه رسمی این علوم در کشور کمتر از یک قرن است و بهطور طبیعی نمیتوان انتظار داشت که در ۴۰ سال ظرفیتهای تولید نظریههای کلان شکل گرفته باشد.
۵ـ۲. ناهمزبانی معرفتی میان سنت و مدرنیته
به باور وی، یکی از دشواریهای بنیادی، ناهمزبانی معرفتی میان دستگاه معرفتی دین و دستگاه معرفتی علوم انسانی مدرن است؛ مسئلهای که حل آن نیازمند کارهای بلندمدت، پیوسته و نوآورانه است.
۵ـ۳. تغییر نسل دانشجویان و تغییر مطالبهمندی آنان
ایشان همچنین تأکید کرد که نسل جدید دانشجویان بیش از نسلهای گذشته دغدغه امنیت شغلی دارد و همین امر مسیر حرکت آموزشی و پژوهشی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
۶. ظرفیتها، فرصتها و افقهای پیشروی الگوی علم ترکیبی
در بخش پایانی نشست، چشمانداز آینده این الگو مورد بررسی قرار گرفت. چند نکته محوری مورد تأکید قرار گرفت:
۶ـ۱. ضرورت بازسازی زبان مشترک میان علوم اسلامی و علوم انسانی
احیای کارآمد الگوی علم ترکیبی نیازمند ایجاد زبان میانجی و توان ترجمانی است؛ مسیری که بدون تربیت نسل جدیدی از پژوهشگران دوزبانه امکانپذیر نیست.
۶ـ۲. عبور از سطح ترجمه به سطح تولید معرفت
این مدل تنها زمانی میتواند به نظریهپردازی برسد که از مرحله «تطبیق» عبور کرده و به مرحله «خلق مفاهیم جدید» بر پایه نیازهای جامعه ایرانی برسد.
۶ـ۳. ضرورت پیوند میان تجربه میدانی و پژوهش نظری
به باور حجت الاسلام مهدوی کنی، علوم انسانی اسلامی بدون توجه به مسائل واقعی جامعه و استنتاج معرفت از دل تجربه تاریخی ایران نمیتواند نقش اصلاحگرانه و تمدنی خود را ایفا کند.
جمعبندی: مسیر دشوار اما ضروری تحول در نهاد علم
نشست علمی مذکور نشان داد که الگوی علم ترکیبی در ایران، هرچند با چالشهایی همچون تصویر رسانهای نادرست، ضعف عمومی علوم انسانی کشور و فاصله گرفتن از ایده اولیه مواجه شده، اما همچنان یکی از معدود الگوهای جدی برای پیوند میان دو سنت علمی بزرگ ــ حوزه و دانشگاه ــ محسوب میشود. حجت الاسلام مهدوی کنی با تأکید بر اینکه این مسیر طولانی و کند است، خاطرنشان کرد که آینده علوم انسانی در ایران وابسته به توانایی نهادهای علمی در خلق زبان مشترک، تولید دانش نو و تربیت پژوهشگرانی است که بتوانند در فضای معرفتی جهان جدید سخن مؤثر بگویند.
https://ihkn.ir/?p=43829
حجتالاسلام والمسلمین سعید مهدوی کنی: علوم اسلامی، علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی. بر اساس نظریه برخی بنیانگذاران این جریان، علوم انسانی اسلامی نه جایگزین علوم انسانی است و نه امتداد مستقیم علوم اسلامی؛ بلکه هویتی مستقل دارد که بر مبنای دو دسته گزاره دینی ــ گزارههای توصیفی (حقیقی) و گزارههای تجویزی (تشریعی) ــ شکل میگیرد. این گزارهها قدرت تولید دانش اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند؛ اما تحقق این ظرفیت تنها زمانی ممکن است که علوم انسانی و علوم اسلامی در موقعیت گفتوگوی معرفتی قرار گیرند.






















نظرات