– اساساً با وجود فناوریهایی مانند هوش مصنوعی انسان امروزی آیا به مشاهیری چون حافظ نیاز دارد؟
بیتردید، هوش مصنوعی توانمندیها و ظرفیتهای بالایی را در حوزههایی نظیر صنعت، کشاورزی و پزشکی، ایجاد کرده و بخش قابل توجهی از خطاها و نقصهای انسانی را مرتفع کرده است. با اینهمه باید در نظر داشت خلق و آفرینش اثر هنری، فرایندی پیچیده، رمزآلود و آمیزهای از الهام و صنعت است. فرض ما از الهام، مکاشفه و در دل انداختن است و منظور از صنعت، هنر ساختن، پرداختن و شکلدادن. الهام در وادی شعر و هنر، سراغ کسانی را میگیرد که آماده استقبال و پذیرایی باشند.
این پذیرایی جز با تحصیل، استحاله و درونیشدن آموزههای فردی و اجتماعی، مطالعه و عمیقشدن شاعر در پدیدههای طبیعی، اجتماعی و فرهنگی که وی را احاطه نموده است، امکانپذیر نیست. در واقع آمیزهای از عوامل و عناصر از قبیل کنشمندی هنرمند در برابر رویدادها و پدیدهها، محاط بودن مکانی و زمانی هنرمند با توجه به آداب و رسوم خاص زمانی و جغرافیایی، ظرفیت شهودی و الهامی، فضائل اخلاقی، روحیه حقیقتجویی، کمالجویی و عدالتگرایی و به طور کلی استحاله آموزههای فردی و اجتماعی در روح و ضمیر هنرمند، در آفرینش اثر هنری تأثیری غیرقابلانکار دارد.
افزون بر موارد فوق، هرگونه معرفت و فهمی اصولاً، زمانمند و تاریخی است و طرح افکنده حافظ، ماحصل دنیای تاریخی، زمانمندی و در عینحال خودفهمی اوست. تعلّق حافظ به خانوادهای بنام و مذهبی، از برداشتن قرآن و مأنوس بودن با این کتاب آسمانی بهعنوان منبعی فیاض و الهامبخش، تهذیب نفس، مطالعه و تعمّق در متون تاریخی، چون: شاهنامه، در کنار واقعبودگی، محاط بودن در جغرافیای تاریخی و فرهنگی فارس، همچنین زیستن در عصری برزخی، بینابینی و آشفته، امکانها و ظرفیتهای ویژهای را در شکلگیری پیشفهمهای بینش تاریخی و هنری و در غایت آفرینش شعری وی ایجاد
نموده است.
از این رو بعید به نظر میرسد هوش مصنوعی بتواند آثاری اصیل و منبعث از تهذیب نفس، حالات شهودی و هنری انسان، بر بستری از عوامل جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی خلق کند. اگر هم خلقی صورت بگیرد تصنعی، مکانیکی و فاقد اصالت است.
-چرا حافظ را باید شاعری سیاستپیشه بدانیم؟ اصلاً این گونه میپرسم آیا حافظ سودای بیان سیاسی در اشعارش داشته است؟
هنر و ادبیات یکی از اشکال و تجلی تاریخ یک ملت است و رشد آن در هر جامعه منبعث از شرایط سیاسی، و فرهنگی آن جامعه است. در هر دورهای گفتمانها یا نظامهای قدرت خاصی مسلط هستند و رویدادهای تاریخی بر حسب آن گفتمانها بازتفسیر میشوند. متون ادبی و فرهنگی هر دوره یا از این رژیم متأثر هستند و آن را قوام میبخشند، یا خیال دگرگونی و تغییر آن را در سر میپرورند.
شعر حافظ با وجود داشتن زبان عارفانه و عاشقانه، تجلیگاه رندانه تقابل و تعامل قدرت و هنر در معنای عام و شعر در معنای خاص آن است. لازم به ذکر است حافظ خود نیز با عناصر و عوامل حکومتی در حشر و نشر بوده و حتی از عطیه و حقوق سلطانی و دیوانی بیبهره نبوده است.
وی در طول زندگی خود با اوضاع و منشهای اجتماعی و سیاسی متفاوتی مواجه بوده است. در دوران شاه ابواسحاق اینجو و شاهشجاع مظفری با خوشدلی که منتج از کنشمندی سیاسی و تساهل این حاکمان بوده مواجه بوده است، در دوره امیر مبارزالدین مظفری با زمانهای فتنهانگیز و محتسبی تیز و سختگیر. طبعاً این شرایط بر نوع کنشمندی حافظ در اشعارش تأثیر گذاشته است.
به طور کلی حافظ در مواجهه با سیاست و حکومت به برخی مبانی و الگوهای ایرانشهری و به عبارتی دیگر متون «سیاستنامهنویسی» ایرانی، نظیر شاهنامه فردوسی و نامه تنسر، همچنین مبانی و متون تذکرهای اسلامی در امر سیاست، نظر داشته و آن را در برخی از اشعارش نشان داده است.
وی به فراست دریافته که هیچ جامعهای بیوجود نهادهای سیاسی و قدرت، قادر به تحقق نیازهای اولیه و ثانویهاش نیست؛ لذا وی با وقوف بر وجوب و الزام نهاد قدرت و کارکردهای امنیتی و فرهنگی آن در جامعه، اقدام و مساعی برخی از سلاطین و وزیران زمانه در استقرار عدالت، امنیت و شریعت، از ساختار سیاسی قدرت تجلیل به عملآورده و تعامل و همراهی خود را با آن نشان داده است.
حافظ با عنایت به این مسئله در برخی موارد در قالب مدح و در خلال برخی اشعارش، بر آن است که با آوردن خصلتهای نیک و منتسب کردن حاکمان به آن، همچون همشهری خود سعدی شیرازی، هم از شدت ظلم حاکمان بکاهد و هم آنان را به عدالتورزی و رعیتدوستی که ضامن بقای یک جامعه است، ترغیب و تشویق کند.
وی که در عالم واقع و عینی واجد محدودیتهایی است و کاری نمیتواند از پیش ببرد در عالم زبان این خواسته را مطمحنظر خود قرار میدهد و با وقوف بر توانمندیهای بالقوه زبان شعر اهتمام به تحقق آن می ورزد. مانند شعر:
«نه هر که چهره برافروخت دلبری داند/ نه هر که آینه سازد سکندری داند/ نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاهداری و آیین سروری داند/ به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان بگیرد اگر دادگستری داند». که راز تسخیر قلبها توسط پادشاه را، دادگستری و عدالت میداند. یا در شعر: «شاه را به بود از طاعت صد ساله و زهد/ قدر یک ساعته عمری که در او داد کند»، زهد و عبادت شاه برای حافظ چندان موضوعیتی ندارد و آنچه موضوعیت مییابد عدل و داد پادشاه است. همچنین حضرت خواجه، همانند اغلب شاعران فارسی به برخی از مظاهر منفی حکومت، نظیر: ظلم، تزویر و ریای حاکمان تاخته، و تقابل خود را با هجمه علیه منصب نظارتی و سیاسی محتسب ـ که مصداق آن امیر مبارزالدین مظفری است – ابراز نموده است.
– در بخش پنجم کتاب «کتاب حافظ و گفتمانهای اجتماعی و تاریخی» به هراس و آسیب اجتماعی این شاعر پرداختید؛ چه هراس و آسیب اجتماعی در دوره حافظ با دوره کنونی همسان است؟
در تاریخ ایران، شعر معرف پرونده عظیم و درخشان روحی ما و محمول حوادث و مصائب اجتماعی و تاریخی عدیده و بیشماری بوده است. سنگری که شاعران در حصار آن با ظرافت و مهارت خاص و قابل تحسینی پویایی اندیشه و فرهنگ ایرانی و اسلامی ما را حتی در تاریکترین و دشوارترین مقاطع تاریخی آن پاسبانی کردهاند. همان گونه که اشاره شد حافظ عمدتاً هر چند از منظری رندانه، قلندرانه و عاشقانه به هستی و پیرامون خود مینگرد؛ اما در خلال همین دیدنها و نگرههاست که از پارهای از هراس و آسیب اجتماعی زمانهاش سخن به میان میآورد.
در واقع حافظ از معدود شاعرانی است که صدای اجتماعی عصر خویش را، با همه فراز و فرودها و پیچیدگیهایش دریافته و در اشعارش انعکاس داده است. وی با طرح برخی آسیبها و بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و تاریخی و ارائه راهکارهایی برای آن، خویشتن خلاق خویش را با همه ابعاد در زمانها جاری ساخته است. وی بر آن است که فلک را سخت بشکافد و طرحی نو دراندازد.
از این رو با وقوف به آسیبها و بحرانهای اخلاقی و اجتماعی زمانهاش از قبیل ریا، فقدان امنیت، بیاعتمادی، بدعهدی، بداخلاقی و چیرگی رذیلت بر فضیلت، این دسته از مفاهیم را به شکلی ایضاح و غیرایضاحی و بهمنظور آگاهیبخشی در شعر وارده نموده و نسبت به آن واکنش نشان داده است. آسیبها و بحرانهایی که البته در هر دورهای می تواند به اشکال مختلف خود را نشان دهد و جامعه را از حیث اجتماعی و فرهنگی آسیبپذیر کند. در این میان اخلاق و معنویت اصلیترین پارادایم تعالی و پویایی فرهنگ و تمدن بشری و در تقابل با آن بی اخلاقی و دوری از معنویت، عامل تلاشی و تنزل تمدنها در همه ادوار بوده است. در این میان شعر حافظ در عین پرداختن و مقابله با رذائل اخلاقی زمانه و اشاره به آسیبهای فردی و اجتماعی آن، به طرز هنرمندانهای اخلاق و معنویت را به عنوان عاملی اساسی در پویایی جامعه، در کانون توجه خود قرار داده است.
نظرات