براساس تأکید رهبر انقلاب بر موضوع «مهار تورم» رسانه KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم آقای علی ظاهری بیرگانی، پژوهشگر اقتصاد راهبردی به بررسی یکی از راهکارهای مهار تورم میپردازد.
ویژگی دایره تورمی
دایره تورمی چرخه مخربی است که بهویژه در یک دهه گذشته، اولاً اقتصاد ایران را به بلیه مارپیچ افزایش نرخ ارز-تورم مبتلا کرده، زیرا افزایش نرخ ارز منجر به افزایش تورم و افزایش تورم مجدداً منجر به افزایش نرخ ارز میشود و این چرخه مخرب دائماً خود را تقویت میکند.
دو رویکرد و دو روایت پیرامون تورم
در فضای کارشناسی و نظام تصمیمسازی کشور «تقابل دو رویکرد و دو روایت» پیرامون تورم، نرخ ارز، نقدینگی و کسری بودجه دولت مشاهده میشود، رویکرد تعدیل ساختاری در مقابل رویکرد تثبیت اقتصادی.
– در اقتصاد ایران ارز معلول تورم است، تورم تنها یک پدیده پولی است، علت اصلی افزایش تورم، رشد نقدینگی است و عامل مسلط رشد نقدینگی نیز کسری بودجه دولت است.
– افزایش نرخ ارز علت تورم است و نه معلول آن. ارز در اقتصاد ایران کالا نیست، یک مؤلفه استراتژیک است و به دلیل راهبر بودن برای سایر قیمتها (همچون یک رهبر اُرکستر)، تغییرات آن عامل تحریککننده انتظارات تورمی است. وقتی ارز درنتیجه یک شوک اعم از سیاستی یا برونزا، پرش میکند؛ تورم، نقدینگی و کسری بودجه دولت را بهشدت افزایش میدهد و منجر به افزایش نرخ تورم شده و رشد پایین تولید و سرمایهگذاری را به دنبال دارد و به تعمیق نابرابریها و عدم توزیع مناسب درآمد در اقتصاد ایران میانجامد.
نسخه تعدیل یا تثبیت، کدامیک؟
به دلیل ساختار نهادی، شرایط بینالمللی و تحریمی و مسائل اجتماعی، اکنون باید بهگونهای اقدام کرد تا اقتصاد هرچه سریعتر از این دایره تورمی خارج شود و با کاهش نااطمینانی در مدار ثبات قرار گیرد؛ سؤال اساسی این است که اکنون کدام رویکرد میتواند اقتصاد ایران را از مقطع مهم فعلی بهسلامت عبور دهد؟
اولاً مبتنیبر مکانیسم اثر قیمتهای نسبی، اجرای سیاست شوک و افزایش قیمتها در یک بازار باعث سرایت گرانی (contagion) به سایر بازارها شده، ثانیاً با افزایش انتظارت تورمی که بعضاً با یک شوک بیرونی هوشمندانه از سوی دشمن خارجی همراه شده -نمونه متأخر آن طراحی اغتشاشات سال ۱۴۰۱ پس از جراحی اقتصادی- تشدید سفتهبازی و خروج سرمایه را به همراه داشته، ثالثاً با افزایش انتظارات تورمی، افزایش مجدد نرخ ارز بازار غیررسمی و تورم را به دنبال داشته است، رابعاً در این چرخه کسری بودجه دولت افزایش مییابد و رانت ناشی از دونرخی بودن ارز نهتنها حذف نمیشود، بلکه تنها به سطوح بالاتری انتقال مییابد که نتیجه آن افزایش تعداد خانوارهای زیرخط فقر و تعمیق شکاف طبقاتی است.
پاول کروگمن، اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل اقتصادی در سال ۲۰۰۸ مینویسد: «دیدگاه کلی در بین اقتصاددانان [جریان متعارف] این است که نرخهای شناور [ارز] بهتر از بقیه نرخهاست… اما طی دهه ۱۹۹۰، مجموعهای از کشورها مانند مکزیک، تایلند، اندونزی و کرهجنوبی دریافتند که قواعد حاکم بر این کشورها متفاوت است… به این دلیل که سوداگران برای حمله به بازار ارز توجیه خود را دارند، استمرار سیاستهای ارزی متعارف برای جلب اعتماد بازار کافی نیست. درواقع، برای جلب اطمینان، باید برخلاف سیاستهایی عمل کرد که در ظاهر امر باید از آنها استفاده کرد»(۸)؛ بنابراین همانطور که کروگمن نیز معتقد است، در شرایطی که اقتصاد با عدم تعادلهای شدید درگیر است، گریزی از تثبیت مدیریتشده نرخ ارز و استفاده از آن بهعنوان لنگری برای ایجاد فرصت و فرجه زمانی، بهمنظور بهبود شرایط واقعی اقتصاد و تعدیل انتظارات و تثبیت اعتماد باقی نمیماند.(۹) نمونه خارجی این امر نیز وجود دارد. پس از بحران ۱۹۹۷ جنوب شرق آسیا و به خاک سیاه نشستن هفتکشور (به اذعان نخستوزیر وقت مالزی)، نخستوزیر مالزی پس از متوجه شدن علت بحران که از بابت کاهش ارزش پول ملی حاصل شده بود، پس از ۶ ماه ارزش پول ملی خود را تقویت کرد و به شرایط قبل از بحران رساند و رشد اقتصادی این کشور پس از یک سال دو برابر افزایش یافت.
تثبیت نرخ ارز یک الزام راهبردی
لذا شاید استفاده از توصیههای تعدیل در مراحل دیگری از توسعهیافتگی برای اقتصاد ایران مناسب باشد اما اکنون برنامهریزی برای مهار تورم و رشد تولید با فرض وجود تحریمها، الزاماً نیازمند تثبیت ارز است و کنترل نرخ ارز برای دورهای مشخص یک الزام راهبردی است و نه یک انتخاب؛ بنابراین غلبه بر دایره تورمی، نیازمند بهکارگیری «مربع تثبیت» است.
همانگونه که در شکل ۲ نیز نشان داده شده، چهار رکن سیاست تثبیت نرخ ارز در شرایط تحریم که الزاماً باید همه اضلاع و ارکان آن همزمان از سوی سیاستگذار دنبال شود و اجرای ناقص آن نتایج مطلوب را حاصل نخواهد کرد، به شرح زیر است:
کنترل عرضه ارز
بدون ترسیم قواعد الزامآور، کنترل کفه عرضه ارز مقدور نمیشود و لازمه آن پیمانسپاری صددرصدی برای اطمینان از بازگشت ارز حاصل از صادرات است.
مدیریت تقاضای ارز
– تخصیص اداری ارز مطابق با اولویتهای اقتصاد ایران؛ سیاست ارزی بدون کنترل تقاضا، چون چاه بیانتهایی تمام ذخایر ارزی کشور را خواهد بلعید، لذا کنترل تقاضا بهمنظور تخصیص آن به نیازهای ضروری و متناسب با تقویت بنیه تولیدی کشور باید با جدیت پیگیری شود. به همین منظور، ارزهای واردات باید با مدیریت بانک مرکزی به نیازهای واقعی تخصیص پیدا کند و اولویتبندی تخصیص ارز باید با نظر بانک مرکزی و همکاری سایر دستگاههای ذیربط باشد.
تعیین نرخ ارز باهدف تحرک تولید
چون رشد تولید بنیادیترین اقدام برای مهار تورم است، بنابراین ضمن ممانعت از واردات کالای مشابه تولید داخل، باید نیازهای ارزی تولید بهخوبی تأمین شود؛ لذا ارز موردنیاز بخش تولید از سوی دولت حتماً باید تأمین و دارای یک نرخ واحد باشد و این نرخ حتماً باید برای دورهای معین تثبیت بشود.(۱۱)
دلارزدایی با انجام پیمانهای پولی دو و چندجانبه
از آنجاکه «راهبرد دلارزدایی در مقابل سلاحسازی از دلار»(۱۲) از سوی اقتصادهای مهم دنیا با روند پرشتابتری نسبت به قبل در حال تقویت است، بجاست این موضوع با جدیت بیشتری از سوی دولت نیز در دستور کار قرار گیرد. رهبر انقلاب نیز به حذف دلار از تجارت بینالملل تأکید ویژهای داشته و دارند.
پینوشت:
۱) عبارت «Squaring the circle» در فرهنگ لغت زبان انگلیسی مترادف کلمه overcome به معنای غلبه کردن بر یک مسئله دشوار و اقدام فعالانه برای شکستن یک چرخه معیوب است.
۲) در ژانویه ۲۰۲۲ یک اندیشکده غربی با عنوان «The Fourth Freedom FORUM» در گزارشی با عنوان the inflation weapon به بررسی آثار مخرب تحریمهای آمریکا بر خانوارهای ایرانی پرداخته و آن را به یک سلاح تورمی تشبیه کرد. مؤسسه مطالعاتی دانشگاه جانز هاپکینز (SAIS) نیز در گزارش «ایران تحت تحریم» مینویسد: «ایران توانسته باوجود تحریمها تعامل خود را با اقتصاد جهانی افزایش دهد و به تابآوری اقتصادی دست یابد و این امر بیانکننده فرصتهای مهم در دیپلماسی اقتصادی آینده است». Resistance is Simple, Resilience is Complex
۳) استنلی فیشر (Stanley Fischer)، اقتصاددان بنام، در مقاله خود با عنوان «نقش مؤلفههای اقتصاد کلان در رشد اقتصادی»، وجود بازار ارز غیرمختل(undistorted foreign exchange markets) را یکی فاکتورهای اساسی برای رشد اقتصادی میداند. (لینک مقاله)
۴) رهبر انقلاب اسلامی: قضیّهی تعدیل وقتیکه در دههی هفتاد پیش آمد، مشکل عدالت اجتماعی در کشور ما بهمعنای واقعی کلمه ضربه خورد، شکاف طبقاتی به وجود آمد؛ ممکن است یک فوائدی داشت امّا این ضررهای عمده را هم ما تحمّل کردیم.بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۳۹۷/۰۳/۰۲
۵- رئیس سابق سازمان برنامه: حذف ارز ترجیحی ۷.۶ درصد تورم ایجاد میکند. (۲۲ آذر ۱۴۰۰) لینک.
۶- ولیالله سیف، رئیسکل اسبق بانک مرکزی، در مصاحبه با خبرگزاری فارس (۱۵ تیر ۱۳۹۹) لینک.
۷- در سال ۱۳۷۴ که درنتیجه اجرای سیاست تعدیل اقتصادی، نرخ ارز در مدت کوتاهی از ۲۷۰ به حدود ۷۰۰ تومان جهش کرد، تورم به بالاترین حد یعنی ۴۹.۶ درصد رسید، در کشور ناآرامی به وجود آمد. آقای هاشمی از سیاست تعدیل عدول کرد و سپس سُکان اقتصادی را به دست اقتصاددانانی سپرد که در نماز جمعه بهشدت آنها را بهعنوان نقادان سیاست تعدیل موردحمله قرار داده بود. آنان نیز بدون ارزپاشی و با اجرای سیاست تثبیت نرخ ارز و بازگرداندن آن به نرخ ۳۰۰ تومان، توانستند تورم ۴۹.۶ درصدی سال ۱۳۷۴ را در سال بعد به ۲۳ درصد و رشد اقتصادی را نیز از ۲.۳ به ۵.۷ درصد برسانند؛ اقدامی راهبردی که توانست اقتصاد را از چرخه مخرب تورم-نرخ ارز رهایی بخشد.
۸- کروگمن، پاول (۱۳۸۸)، بحران اقتصادی و مالی ۲۰۰۸: دلایل و راهکارهای برونرفت، ترجمه امیرحسین توکلی ص ۹۹ و ۱۰۱.
۹- دینی ترکمانی، علی (۱۳۹۶)، اقتصاد ایران رکود تورمی و سقوط ارزش پول ملی، فصل ۱۰، ص ۲۸۷.
۱۰- نتایج راهبردی مورد انتظار از استقرار حکمرانی در حوزه ریال را در یادداشت نگارنده بخوانید: (لینک)، ضمناً مسئله «پیشگویی در واردات و کمگویی در صادرات» را میتوان مبتنی بر قیمتهای بینالمللی و با محاسبه و افزودن هزینههای حملونقل و تحریم مدیریت کرد و با استفاده از سامانههای هوشمند و سیستمهای اطلاعات اقتصادی بههمپیوسته (بانک، مالیات، کد کالایی و …)، جریان ورود و خروج ارز تا آخرین نقطه را رصد کرد.
۱۱- البته تثبیت در نرخی که صرفه و صلاح عمومی بخشهای اقتصادی و نه یک بخش یا صنف را در برگیرد. این نرخ که مبتنی بر «نظریه نرخ ارز مناسب» (Appropriate ER) محاسبه میشود، حتماً باید برای دورهای معین تثبیت شود. در همین راستا نگاه کنید به فصل پایانی کتاب «جعبه سیاه تضعیف ریال »، نوشته حسین صمصامی و همکاران. (لینک)
۱۲- De-dollarization versus weaponization: طبق گزارش صندوق بینالمللی پول به علت استفاده ابزاری آمریکا از دلار، سهم دلار از ذخایر بانک مرکزی کشورهای جهان از ۷۰ درصد در بیست سال پیش به کمتر از ۵۹ درصد رسیده و پیوسته در حال کاهش است.
نظرات