به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، به نقل از مرکز علمی – پژوهشی دین و تمدن؛ چهارمین جلسه از درس «مبانی و مسائل فقهی ـ حقوق بینالمللی امنیت» توسط مرکز علمی ـ پژوهشی دین و تمدن و با تدریس حجتالاسلام والمسلمین سعید رهایی برگزار شد. گزارش زیر شرح چکیدهای از مباحث مطرحشده در این جلسه است:
نظریه قرآنی امنیت در پرتو آیه ۱۰۳ آلعمران
در ادامه بحث از مبانی امنیت، باید اشاره کرد که مفهوم امنیت هم در ساحت الهی و شریعت و هم در عرصه روابط بینالملل، محور نظم، هدایت و سعادت بشر است. در قرآن کریم امنیت به عنوان نعمتی الهی و لازمه هدایت معرفی شده است؛ چنانکه در آیه ۱۰۳ سوره آلعمران میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا…».
این آیه از منظر امنیتی واجد دلالت ژرفی است. دشمنی میان طوایف عرب در عصر نزول نمود عینی ناامنی اجتماعی بود و قرآن از آن به «شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» تعبیر میکند؛ یعنی وضعیتی که هر لحظه امکان فروپاشی و نابودی در آن وجود داشت. بدینسان ناامنی در نگاه وحی نه صرفاً یک بینظمی سیاسی بلکه نوعی سقوط اخلاقی و الهی است که انسان را تا مرز عذاب مطلق میکشاند.
خداوند نجات از این وضعیت را با تعبیر «فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا» بیان میکند و برای تحقق آن سه رکن را معرفی میفرماید: نخست وجود حبلالله یعنی قانونی الهی و حقانی که مسیر و مقصد آن هر دو در جهت رحمت و فوز الهی است. دوم اعتصام به این حبل؛ به معنای التزام جمعی و واقعی امت به کتاب و سنت؛ و سوم پرهیز از تفرقه که شرط پایداری امنیت است. بدینترتیب امنیت در منطق قرآن امری عملی و اجتماعی است، نه صرفاً نظری؛ زیرا اگر جامعه از قانون الهی و همبستگی جمعی جدا شود، دوباره به ورطه ناامنی و خصومت بازمیگردد.
در ادامه آیه شریفه راهکار الهی را «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ» میداند.
تألیف قلوب در قرآن به معنای اتحاد ادراک، ایمان، اخلاق و عاطفه جمعی است. جامعهای که میان اعضایش محبت و تکافل برقرار است، در واقع بر پایه امنیت درونی و بیرونی استوار شده است. از این رو در (جلسات قبل هم گفته شد که) فقه امنیت در اسلام صرفاً به دفاع نظامی یا حفظ مرزها محدود نیست؛ بلکه شامل الفت، تعاون، تکافل و رحمت اجتماعی نیز میشود. همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: مسلمانان باید همواره به یاد آورند که چگونه از بدترین وضعیت به برترین نعمت تبدیل شدند؛ این یادآوری همان «ذکر نعمت الله» است که موجب استحکام ایمان و دوام امنیت میشود.
از منظر فقهی، این آیه نظریهای الهی در باب امنیت ارائه میدهد: جامعهای که به قانون الهی (همان حبلالله) تمسک جوید، وحدت خود را حفظ کند و میان قلوبش الفت برقرار باشد، به امنیت و هدایت نائل میشود؛ زیرا «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تصریح میکند که امنیت، جزئی از هدایت است و جامعه بیامن، در حقیقت جامعه بیهدایت است.
در مقابل، بشر جدید پس از قرنها تجربه ناامنی، کوشیده است طرحی عقلانی و جهانی برای تحقق امنیت ارائه دهد. نمونه بارز آن، اجلاس سران کشورها در سال ۲۰۰۵ میلادی به ریاست کوفی عنان است که طی آن طرح «امنیت انسانی (Human Security) مطرح و مورد پذیرش جهانی قرار گرفت. در این طرح، رهبران بیش از ۱۷۰ کشور کوشیدند تا از مفهوم محدود امنیت ملی فراتر رفته و به امنیت جهانی و انسانی بیندیشند. آنان مجموعهای از ارزشهای بنیادین مشترک را به عنوان مبنای نظم جهانی معرفی کردند که شامل آزادی (Freedom)، برابری (Equality)، همبستگی (Solidarity)، مدارا (Tolerance)، احترام به تمام حقوق بشر (Respect for all human rights)، احترام به طبیعت (Respect for nature) و مسئولیت مشترک اما متفاوت (Shared but differentiated responsibility) است.
ضرورت قاعده مشترک در فقه اسلامی و حقوق بینالملل
این اصول در واقع تلاش بشریت برای تدوین یک قانون مشترک در عرصه جهانی است؛ حبلی که بتواند تمام انسانها را گرد آورد و مانع فروپاشی نظم بینالملل شود. با این حال از دیدگاه فقه اسلامی، این طرح گرچه گامی رو به جلوست، اما از حیث مبانی ناقص است؛ زیرا از ایمان، وحی و تالیف قلوب سخنی نمیگوید. قرآن بر اخوت ایمانی و محوریت توحید تأکید میکند، حال آنکه طرح مزبور صرفاً بر برابری و آزادی ظاهری تکیه دارد. همچنین قاعده واحد و قانون حقانی را که باید مبنای همبستگی جهانی باشد، مطرح نمیکند و از «حبلالله» به معنای واقعی آن غافل است.
با این همه، فقه و حقوق بینالملل هر دو بر ضرورت قاعده مشترک و الزام جمعی تأکید دارند. همانگونه که آیه شریفه میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا»، امنیت جمعی بدون قانون مشترک و التزام همگانی حاصل نمیشود. حقوق بینالملل معاصر نیز بر این نکته پای میفشارد که تهدیدهای نوین فرامرزی نیازمند همکاری و همبستگی دولتهاست. اما تفاوت در آن است که در نظام حقوق بینالملل، منشأ قاعده، صرف رضایت کشورهاست، نه حقیقتی الهی. از همینرو این نظام گرفتار نسبیت و منفعتطلبی است و کشورها تا جایی به قواعد پایبندند که با منافعشان سازگار باشد و هرگاه سودی در کار نباشد، همان قواعد را نقض میکنند.
از نگاه فقهی، قانون اگر بناست حبل باشد، باید دارای دو ویژگی باشد: نخست، حقانیت ذاتی و الهی؛ دوم، قابلیت اعتصام برای همگان. قانونی که بر اساس مصالح زودگذر و اراده قدرتمندان نوشته شود، نه محکم است و نه فراگیر.
بنابراین حقوق بینالملل موجود نمیتواند حبلالله باشد، گرچه وجود آن از هرجومرج بهتر است. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه فرمودند: «والٍ ظَلومٌ غشومٌ خیرٌ من فِتنهٍ تدوم»؛ یعنی وجود حاکم، ولو ستمگر باشد، بهتر از هرجومرج دائمی است. این کلام ناظر به ضرورت وجود قانون و نظم است، هرچند کامل نباشد؛ زیرا هر نظامی، ولو ناقص، بهتر از بینظمی است.
در نتیجه، بشر معاصر اگرچه به اهمیت قانون مشترک پی برده، اما هنوز به سرچشمه حقانی آن، یعنی وحی الهی، دست نیافته است. فقه اسلامی میتواند در این عرصه، قاعده اسلامی امنیت را به جهان عرضه کند؛ قاعدهای که بر قرآن، سنت و عقل استوار است و میتواند برای همه انسانها، فارغ از ایمان یا قومیت، قاعدهای عام و پذیرفتنی باشد. این همان معنای فراگیر حبلالله است: قانونی الهی، حقانی و قابل تمسک برای همه.
قرآن در مقام ارائه این قاعده از تمسک به مشترکات سخن میگوید: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ»؛ یعنی برای ایجاد امنیت جهانی، باید بر مبانی مشترک انسانی و الهی تکیه کرد. از منظر فقهی این امر نشان میدهد که امنیت نه به معنای فقدان مطلق تعرض، بلکه به معنای برقراری نظم عادلانه است. زیرا که گاه تأمین امنیت مستلزم اعمال قدرت و حتی جنگ مشروع است؛ چنانکه جهاد، تحریم متجاوز و مجازات ظالم، خود از لوازم امنیت پایدار است. در منطق شریعت، مقابله با متجاوز بخشی از امنیت است نه نفی آن؛ زیرا عدالت بدون دفاع تحقق نمییابد.
در سند ۲۰۰۵ سازمان ملل، در پاراگراف نهم از «نظام جهانی» یاد میشود که بر چهار رکن بنا شده است: صلح، امنیت، توسعه و حقوق بشر. این چهار رکن، بنیاد امنیت جمعی و زندگی بهینه جهانیاند. در منطق قرآن نیز میان این عناصر پیوند وجود دارد؛ زیرا امنیت بدون عدالت و عدالت بدون توسعه انسانی ممکن نیست. هر یک از این ارکان در صورت حذف دیگری، بیاثر میشود. جامعه جهانی به تجربه دریافته است که صلح بدون امنیت پایدار نیست، امنیت بدون عدالت میپوسد، توسعه بدون معنویت بیثمر است و حقوق بشر بدون ایمان به کرامت انسان ناقص میماند.
در نتیجه قرآن و فقه اسلامی طرحی جامعتر از نظریههای بشری ارائه میدهند؛ طرحی که هم به قاعده حقانی(حبلالله)، هم به التزام جمعی(اعتصام جمیع) و هم به الفت قلبی و اخلاقی میان انسانها(تألیف قلوب) توجه دارد. در مقابل، نظامهای بینالمللی جدید هرچند از ضرورت همکاری و همبستگی سخن میگویند، اما فاقد آن پشتوانه الهی و درونیاند که بتواند میان دلها پیوند برقرار کند.
https://ihkn.ir/?p=43876
فقه و حقوق بینالملل هر دو بر ضرورت قاعده مشترک و الزام جمعی تأکید دارند. همانگونه که آیه شریفه میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا»، امنیت جمعی بدون قانون مشترک و التزام همگانی حاصل نمیشود. حقوق بینالملل معاصر نیز بر این نکته پای میفشارد که تهدیدهای نوین فرامرزی نیازمند همکاری و همبستگی دولتهاست. اما تفاوت در آن است که در نظام حقوق بینالملل، منشأ قاعده، صرف رضایت کشورهاست، نه حقیقتی الهی. از همینرو این نظام گرفتار نسبیت و منفعتطلبی است و کشورها تا جایی به قواعد پایبندند که با منافعشان سازگار باشد و هرگاه سودی در کار نباشد، همان قواعد را نقض میکنند.






















نظرات