به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، دکتر لیلی شریف، مشاور روانپزشکی کودکان و نوجوانان، و دانشیار سابق دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه صفاقس در تونس، در یادداشتی به مرور و نقد کتاب «درمان ذهن: آیا روشهای کنونی ما در درمان بیماریهای روانی واقعاً مؤثر هستند؟» پرداخت که در ادامه مشاهده میفرمایید:
این کتاب نقطهٔ آغازی پربار برای بازاندیشی در مبانی معرفتی و روششناختی روانپزشکی معاصر بهشمار میآید. پژوهشگر با تکیه بر این نقد میکوشد اهمیت دیدگاه اسلامی را بهعنوان جایگزینی جامع در چارچوب نگرش اسلامی به نفس و روان انسان برجسته سازد.
مقدمه
در سایهٔ نیاز روزافزون به تدوین و گسترش یک نظریهٔ جامع روانشناسی اسلامی، ضرورت بازنگری در الگوهای روانشناختی غربی بیش از پیش آشکار میشود؛ نه از منظر ردّ ایدئولوژیک، بلکه از راه واکاوی و نقد درونی آنها. در همین چارچوب، پروفسور بریتانیایی روانشناسی بالینی، ریچارد بنتال، در کتاب خود با عنوان «درمان ذهن: آیا روشهای کنونی ما در درمان بیماریهای روانی واقعاً مؤثر هستند؟» (Doctoring the Mind: Is Our Current Treatment of Mental Illness Really Any Good?) خوانشی انتقادی، بنیادین و جسورانه ارائه میدهد و در آن خواستار پذیرش الگویی انسانیتر و یکپارچهتر در فهم و درمان اختلالات روانی میشود.
این کتاب نقطهٔ عزیمتی پربار برای بازاندیشی در مبانی معرفتی و روششناختی روانپزشکی معاصر بهشمار میآید؛ بازنگریای که پژوهشگر بر آن تکیه کرده است تا از رهگذر آن، اهمیت دیدگاه اسلامی را بهعنوان جایگزینی جامع در چارچوب نگرش اسلامی به نفس و روان انسان برجسته سازد.
۱. میان اصلاح و ستیز: جایگاه بنتال در جدال روانشناسی معاصر
بنتال در این کتاب پرسشی محوری را مطرح میکند: «آیا روانپزشکی مدرن تاکنون تأثیر مثبت و واقعیای بر رفاه انسان گذاشته است؟» برای پاسخ به این پرسش، او مجموعهای از ارکان اساسی روانپزشکی غربی را بهصورت بنیادین مورد نقد قرار میدهد که مهمترین آنها عبارتاند از:
-
گرایش افراطی به تبیین زیستگرایانهٔ اختلالات روانی
-
اغراق در تلقی ژنتیک بهعنوان علت مستقیم بیماریهای روانی
-
سلطهٔ شرکتهای داروسازی بر پژوهش و درمان
-
بهحاشیهراندن نظاممند عوامل اجتماعی، روانی و تجربی
-
ضعف بنیان معرفتی بسیاری از نظریههای روانشناختی
-
ماهیت تصنعی و هنجاریِ طبقهبندیهای روانی
با وجود رویکرد علمی روشن کتاب، این اثر اغلب بهاشتباه در ذیل گفتمان «ضد روانپزشکی» طبقهبندی میشود؛ در حالی که در واقع میتوان آن را نوعی «بازنگری عقلانی از درون نهاد روانشناسی» دانست (Kecmanović, ۲۰۱۰). ارزش علمی کتاب همچنین با مجموعهای از نقدها و بررسیهای دانشگاهی تقویت شده است که آن را از زوایای مختلف تحلیل کردهاند (Adams, 2010; Foschi, 2010; Kecmanović, ۲۰۱۰; Miller, 2010; Quadrio, 2010; Read, 2010). از جملهٔ این بررسیها، نقدی است که در پایگاه انجمن روانشناسی آمریکا (APA) منتشر شد (Helm, 2010) و بر موجهبودن پرسشهایی که بنتال در کتاب خود مطرح میکند تأکید داشت.
در اینجا پژوهشگر به نکتهای paradoxical و تأملبرانگیز اشاره میکند: اگر نقد تندِ روانپزشکی از درون خود جهان غرب مطرح میشود و امکان انتشار و بحث دربارهٔ آن در معتبرترین نهادهای دانشگاهی غربی وجود دارد، چرا هنگامی که پژوهشگر مسلمان نقدی مشابه ارائه میدهد، با اتهامهای کلیشهایای مانند «شما که هستید که روانشناسی غربی را نقد میکنید؟» مواجه میشود؟ این تناقض نشاندهندهٔ ضرورت بهرسمیتشناختن نقش پژوهشگر مسلمان است؛ نه بهعنوان پیرو یا مقلّد صرفِ منظومهٔ غربی، بلکه بهمثابهٔ بنیانگذار دانشی روانشناختی که از ریشههای دینی و فرهنگی خود سرچشمه میگیرد، به ویژگیها و نیازهای جامعهٔ خویش توجه دارد و در عین حال، دستاوردهای علمی معاصر غرب را نیز بهصورت انتقادی مورد بهرهبرداری قرار میدهد.
در سایهٔ نیاز روزافزون به تدوین و گسترش یک نظریهٔ جامع روانشناسی اسلامی، ضرورت بازنگری در الگوهای روانشناختی غربی بیش از پیش آشکار میشود؛ نه از منظر ردّ ایدئولوژیک، بلکه از راه واکاوی و نقد درونی آنها. در همین چارچوب، پروفسور بریتانیایی روانشناسی بالینی، ریچارد بنتال، در کتاب خود با عنوان «درمان ذهن: آیا روشهای کنونی ما در درمان بیماریهای روانی واقعاً مؤثر هستند؟» (Doctoring the Mind: Is Our Current Treatment of Mental Illness Really Any Good?) خوانشی انتقادی، بنیادین و جسورانه ارائه میدهد و در آن خواستار پذیرش الگویی انسانیتر و یکپارچهتر در فهم و درمان اختلالات روانی میشود.






















نظرات