به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری اسلام آنلاین؛ دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی دانشگاه قطر با همکاری مرکز پیشرفت مطالعات و پژوهشهای کویت[۱]، روز شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ نشستی علمی با عنوان “رویکردهای مدرن غربی به علوم اسلامی: بررسیهای انتقادی” برگزار کرد. هدف این نشست بررسی و تحلیل نقدهای آکادمیک غربی نسبت به مطالعات اسلامی بود و بر تقویت گفتوگو میان پژوهشگران در مورد روشها و مبانی رویکردهای غربی به علوم اسلامی تمرکز داشت. برنامه این نشست شامل یک جلسه افتتاحیه و سه جلسه اصلی بود.
دکتر سامر رشوانی در ارائهای تفصیلی به بررسی ساختار سورههای قرآنی در مطالعات غربی پرداخت و به تحولات نقد ادبی غربی در این زمینه از دهه ۱۹۸۰ تا به امروز اشاره کرد. او به بررسی برجستهترین روشهای ادبی و فیلولوژیک که در مطالعه متون قرآنی از دیدگاه غربی استفاده میشوند، پرداخت و تحولات مهمی را که در فهم سورههای قرآنی رخ داده است، توضیح داد.
در آغاز سخنرانی خود، دکتر رشوانی توضیح داد که مطالعات شرقشناسی سنتی عموماً بر این باور بودند که سورههای قرآنی، بهجز برخی سورههای کوتاه، فاقد نظم یا ساختار منطقی مشخصی هستند. او اشاره کرد که مستشرقانی مانند همیلتون گیب و بِل بر این باور بودند که سورههای قرآنی مجموعههایی از متون پراکندهاند که ارتباط روشنی بین موضوعات آنها وجود ندارد. این نگاه رایج، مدتها بر مطالعات غربی غالب بود و باعث میشد که فهم دقیقی از سازماندهی داخلی سورهها به دست نیاید.
اما در دهه ۱۹۸۰، با افزایش توجه نقادانه در غرب به متون دینی، این دیدگاه شروع به تغییر کرد. دکتر رشوانی به نقش مستشرقه آلمانی، آنجلیکا نیوفرت، اشاره کرد که تحول بزرگی در مطالعه ساختار سورههای قرآنی ایجاد کرد. او در سال ۱۹۸۱ کتاب معروف خود را با عنوان «مطالعاتی در ساختار سورههای مکی» منتشر کرد و در آن، تقسیمبندی سورههای مکی را بر اساس معیارهای جدید بازنگری کرد.
نیوفرت از روش آلفرد بلوخ در تحلیل شعر کهن عربی برای بررسی ساختار سورههای مکی استفاده کرد و معتقد بود که سورههای قرآنی ساختاری ادبی پیچیده و دقیق دارند. او بر چگونگی سازماندهی آیات در واحدهای موضوعی منسجم تمرکز کرد و سورههای مکی را به سه دوره زمانی تقسیم کرد و اشاره کرد که هر دوره ویژگیهای سبکشناختی و ادبی خاص خود را دارد.
روششناسی نویفرت در مطالعه سورههای قرآنی:
دکتر سامر رشوانی به این نکته اشاره کرد که خاورشناس آلمانی، آنجلیکا نویفرت، بررسی روشمند و دقیقی در مورد جنبههای مختلف سورههای مکی انجام داده است:
- قافیه و وزن: نویفرت قافیه (یا فاصله قرآنی) را در ۸۵ سوره مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که وزن و ریتم نقش اساسی در سازماندهی سورههای مکی اولیه دارند.
- ساختار آیات: نویفرت آیات را بر اساس تعداد عبارات آنها دستهبندی کرد و به الگوهای مختلفی از آیات اشاره کرد: آیات یکعبارتی، دوعبارتی، یا چندعبارتی.
- الگوهای ادبی: نویفرت طبقهبندیای برای انواع جملات متنی در سورههای مکی ارائه داد، مانند سوگند، بحثهای مربوط به آخرت، قصهها، مقاطع ترتیلی، و جدالها.
برخی از آثار نویفرت: نویفرت به وجود ساختاری سهگانه در سورههای مکی اشاره کرد، که در آن سورهها با تأکید بر صحت وحی آغاز و پایان مییابند و در میانه، به قصهها یا رخدادها پرداخته میشود. او توضیح داد که این الگو در بسیاری از سورههای مکی دیده میشود، هرچند که در تمام سورهها ثابت نیست.
مطالعات مستنصر میر و نظم قرآنی:
دکتر سامر رشوانی به بحث دربارهٔ مستنصر میر، پژوهشگر پاکستانی، پرداخت که تحت تأثیر آثار علمایی مانند حمیدالدین فراهی و احسن اصلاحی قرار گرفته بود. مستنصر میر مفهوم نظم قرآنی را توسعه داد و بر مطالعه «عمود سوره» برای درک ساختار داخلی آن تمرکز کرد. به گفتهٔ میر، سورههای قرآنی دارای ساختار ادبی پیچیدهای هستند که آیات آن به شکلی منطقی و متوالی به هم پیوند دارند.
دکتر رشوانی ابزارهای تحلیل ادبیای که میر در مطالعهٔ سورهها پیشنهاد کرده بود، مانند قافیه، لحن، وزن و الگوهای خطاب مانند «یا أیها الذین آمنوا» و «یا أیها الناس» را توضیح داد و نشان داد چگونه این ابزارها به فهم سازماندهی داخلی آیات و موضوعات تکرارشونده کمک میکنند.
بلاغت سامی و رویکردهای مدرن:
در این بخش از سخنرانی خود، دکتر رشوانی به بررسی نقش محقق بلژیکی، میشائیل کویبرس، در حوزه بلاغت سامی پرداخت. کویبرس پیشنهاد کرد که بلاغت سامی از بلاغت یونانی در سازماندهی متفاوت است. در حالی که بلاغت یونانی بر توالی خطی ایدهها (مقدمه، روایت، استدلال، نتیجهگیری) تکیه دارد، بلاغت سامی بر توازی، بهویژه توازی معکوس یا محوری، متکی است.
اگرچه بیشتر آثار کویبرس هنوز بهطور کامل به زبان عربی ترجمه نشده است، اما برخی از مطالعات مهم او، مانند پژوهش او دربارهٔ سوره مائده و کتابش با عنوان «روش مطالعه نظم قرآنی»، تأثیر قابلتوجهی بر مطالعات مدرن در این حوزه داشتهاند.
تحولات جدید در مطالعه ساختار سورهها
در سالهای اخیر، به ویژه در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، مطالعات جدیدی در جهت فهم مفهوم «نحو سوره» پدیدار شده است. این روش به بررسی تکرار، انواع پیوندها و جملات متنی درون سورهها میپردازد. دکتر سامر رشوانی اشاره کرد که این مطالعات به درک عمیقتری از ساختار سورههای قرآنی، به ویژه سورههای مدنی که دارای پیچیدگی ساختاری بیشتری هستند، کمک میکند.
دکتر رشوانی به مفهوم «تسلسل متنی» پرداخت، که آیات را از طریق واحدهای متنی متوالی به هم مرتبط میسازد، گاه بدون وجود پیوندهای ظاهری. او به عنوان مثال به آیه «وَحافِظوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاهِ الوُسطى» اشاره کرد که در جایگاهی ناگهانی در سوره بقره ظاهر میشود، اما میتوان آن را بخشی از یک تسلسل متنی بزرگتر دانست.
نتیجهگیری و دیدگاههای آینده
در پایان سخنرانی، دکتر رشوانی اشاره کرد که مطالعات مدرن غربی به سمت درک قرآن و سورههای قرآنی از درون متن، بدون اتکا به میراث کتابی (تورات یا انجیل) گرایش دارند. او بر اهمیت استفاده از روشهای ادبی جدید برای درک جامعتر متون قرآنی تأکید کرد و اظهار داشت که این روشها به فهم بهتر متون کمک میکنند و از فرضیات تاریخی که مستشرقان سنتی به کار میبردند، فاصله میگیرند.
روش غربی در نقد روایات: بررسی انتقادی
دکتر معتز الخطیب در مقاله خود بر روش غربی در مطالعه روایات نبوی تمرکز کرد و تفاوتهای بین روش علم حدیث اسلامی و روش غربی در برخورد با متون را توضیح داد.
دکتر معتز الخطیب این موضوع را از سه محور اصلی بررسی کرد:
- زمینه کلی پیدایش مطالعات غربی در علم حدیث
- آغازینهای این مطالعات
- و روش غربی در نقد روایات نبوی.
زمینه کلی پیدایش مطالعات غربی در علم حدیث
دکتر معتز الخطیب اشاره کرد که بحث غربی در مورد علم حدیث بر دو مسیر اصلی استوار است:
مسیر اول: بر روی سوال اعتبار و موثق بودن تمرکز دارد و بیشتر تحت تأثیر شک و تردید در صحت احادیث نبوی قرار دارد. این امر پژوهشگران غربی را واداشته تا سعی کنند ثبوت تاریخی روایات اسلامی را اثبات یا رد کنند. این مسیر در مطالعات غربی غالب بوده و بر نقد اسناد متکی است تا صحت متون منتقل شده را مورد تردید قرار دهد.
مسیر دوم: اخیراً ظهور یافته و تمرکز آن بر روی محتوای روایات و تحلیل محتوای اخلاقی و دینی آنها است. این گرایش در دو دهه اخیر بیشتر توسعه یافته و پژوهشگران به مطالعه شروح حدیث و محتوای اخلاقی متون روی آوردهاند، به جای اینکه فقط بر روی اسناد تأکید کنند.
آغازینهای مطالعات غربی در علم حدیث
دکتر معتز الخطیب توضیح داد که غربیها علم حدیث را از طریق کتابهای علمای مسلمان مرکزی مانند بخاری، مسلم و دیگران شناختند. اما نقد جدی علم حدیث در اوایل قرن نوزدهم آغاز شد و به دو عامل اصلی بستگی داشت:
- توسعه مطالعات تاریخی در غرب در آن دوران که پژوهشهای انتقادی درباره متون دینی را تشویق میکرد.
- علاقه استعماری به شناخت سنتها و فرهنگهای اسلامی که منجر به تلاش برای نقد و تفکیک میراث اسلامی شد. بسیاری از پژوهشگران بین شرقشناسی و استعمار ارتباط برقرار کردند و معتقد بودند که نقد غربی نسبت به حدیث نبوی در این زمینه قرار دارد.
همچنین غربیها تحت تأثیر مطالعات انتقادی درباره کتاب مقدس، به ویژه مطالعات اسرائیلی، قرار گرفتند که درهای نقد اسلام را به عنوان نزدیکترین دین به مسیحیت و یهودیت گشود. بر اساس این زمینه، هدف اصلی مستشرقان نقد سنتهای دینی اسلام بود و از ابزارهای نقد تاریخی که بر کتاب مقدس اعمال شده بود، بهرهبرداری کردند.
روش غربی در نقد روایات نبوی
دکتر معتز الخطیب روند توسعه روش غربی در نقد روایات نبوی را از میانه قرن نوزدهم بررسی کرد و به سوالات مرکزی درباره منابع روایات، روشهای نقل آنها و ارزش تاریخیشان پرداخت. مستشرقان سوالاتی درباره دقت روایات منتقل شده و اینکه آیا این روایات دچار هرگونه تحریف یا تغییر در گذر زمان شدهاند، مطرح کردند.
برخی از پژوهشگران غربی در این زمینه عبارتند از:
- جوزف شاخت و ایگناز گولدزیهر: این دو پژوهشگر مبانی این روش را پایهگذاری کردند و در مورد اعتبار بسیاری از احادیث نبوی تردید کردند. به عنوان مثال، شاخت به این نتیجه رسید که احادیث نمیتوانند به عنوان منبعی معتبر برای نقل وقایع تاریخی در دوران پیامبر (ص) در نظر گرفته شوند و بخش بزرگی از احادیث در دورههای بعدی، بهویژه در قرنهای دوم و سوم هجری، شکل گرفتهاند. این تردید تأثیر زیادی بر مطالعات غربی بعدی داشت. با وجود تأثیر بزرگ جوزف شاخت، تمامی پژوهشگران غربی به نتایج او توافق نداشتند. برخی از آنها، مانند هارالد موتسکی، به نقد و بررسی نظرات او پرداخته و سعی کردند تحلیل دقیقتری از روایات نبوی ارائه دهند.
- هارالد موتسکی: یکی از پژوهشگران که روشی عمیقتر در نقد احادیث توسعه داد و به مطالعه دقیق اسناد پرداخته است. از طریق روش خود، سعی کرد برخی از نظریات شاخت را مورد بازنگری قرار دهد و بر روی مطالعه سند کتابهای اصلی مانند سنن ابی داود و صحیح بخاری تمرکز کرد تا به تحلیل سیستماتیک اسناد بپردازد.
تفاوت بین روش غربی و روش اسلامی
دکتر معتز الخطیب توضیح داد که روش غربی در نقد روایات بهطور قابلتوجهی بر فرضیات تاریخی استوار است که اساساً با رویکرد اسلامی متفاوت است. در حالی که مسلمانان به علم رجال برای تأیید روایات و بررسی صحت اسناد تکیه میکنند، پژوهشگران غربی بیشتر بر نقد محتوای تاریخی روایت تمرکز دارند و گاهی فقط به متن توجه میکنند بدون اینکه به اهمیت سند توجه کافی داشته باشند.
با وجود پیشرفتهایی که در روش غربی ایجاد شده، تردید اولیه در صحت احادیث به ویژه آنهایی که به احکام شرعی مربوط میشوند، همچنان وجود دارد. این روش به انتقادات زیادی، به ویژه از سوی پژوهشگران مسلمان، مواجه شده است که به این نکته اشاره دارند که بسیاری از روایات نبوی از اعتبار بالایی برخوردارند و روش غربی عوامل داخلی مطالعات اسلامی را در نظر نمیگیرد.
خوانش انتقادی کتاب “قال رسول الله ﷺ: شرح الحدیث فی ۱۰۰۰ عام”
در محاضرهای درباره نقد کتاب “قال رسول الله ﷺ: شرح الحدیث فی ۱۰۰۰ عام”، دکتر عبدالسلام ابوسمحه تحلیلی مفصل و انتقادی از این کتاب ارائه داد که بحثهای زیادی در میان محافل علمی و پژوهشی بهوجود آورده است. این کتاب بر مطالعه حدیث نبوی از منظر انتقادی مدرن تمرکز دارد و دیدگاهی جدید برای فهم حدیث نبوی در طول قرون ارائه میدهد.
نقلۀ نوعی در مطالعه حدیث نبوی
دکتر ابوسمحه اشاره کرد که این کتاب نمایانگر یک نقلۀ نوعی در برخورد با حدیث نبوی است، زیرا نویسنده سعی دارد از شیوههای سنتی مطالعه حدیث فراتر رود و نگرشی انتقادی جدید را بر پایه روشهای نوین حاصل از علوم اجتماعی و انسانی ارائه دهد. این کتاب به مسائل مهمی مانند اعتبار تاریخی حدیث و چگونگی شکلگیری شروح حدیثی در طول تاریخ اسلامی میپردازد. هدف نویسنده درک حدیث در بستر تحولاتی است که در طول هزار سال رخ داده و بر تأثیرات سیاسی و اجتماعی که در شکلگیری فهم فقهی حدیث نقش داشتهاند، تأکید میکند.
مسائل روششناختی در کتاب
با وجود ایدههای نوینی که این کتاب مطرح میکند، دکتر ابوسمحه به بسیاری از مشکلات روششناختی که در نحوه برخورد با حدیث نبوی وجود دارد، اشاره کرد. او خاطرنشان کرد که نویسنده از روشهای انتقادی غربی استفاده میکند که ممکن است برای مطالعه متون دینی دیگر، مانند کتاب مقدس، مناسب باشد، اما این روشها را بهطرزی ناهماهنگ با میراث اسلامی به کار میبرد. این تداخل بین روشهای انتقادی غربی و اسلامی میتواند به نتایج نادقیقی در فهم حدیث نبوی منجر شود، زیرا برخی از این روشها به زمینههای تاریخی و فقهی که در آنها احادیث شکل گرفتهاند، توجه نمیکنند.
دکتر ابوسمحه توضیح داد که نویسنده سعی دارد خوانشی جدید ارائه دهد که بر تاریخ سیاسی و اجتماعی تأکید دارد تا درک کند چگونه فقه اسلامی در طول تاریخ شکل گرفته است. اما او تأکید کرد که این رویکرد گاهی اوقات پیچیدگیهای زمینههای فقهی و شرعی که در آن شروح شکل گرفتهاند، نادیده میگیرد و به همین دلیل نتایج بهدستآمده کاملاً با فهم اسلامی سنتی مطابقت ندارد.
نظرات